بیا که با تو هنوزم هزار پیوند است

ساخت وبلاگ

زمان میان من و او جدایی افکنده است

من ایستاده در اکنون و او در آینده است

چه مایه گشتم و آینده حال گشت و گذشت

هنوز در پی آینده، حال گردنده است

به هر قدم قَدَری گفتم از زمان کَندَم

کنون چو می نگرم او ز عمر من کنده است

که سر برآوَرَد از این ورطه جز کسی که هلاک

کمند شوق کنارش به گردن افکنده است

بهانه ی کشش عشق و کوشش دل من

همین غم است که مقصود آفریننده است

به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم

که راه دورتر از عمر آرزومند است

تو آن زمان به سرم سایه خواهی افکندن

که پیش پای تو ترکیب من پراکنده است

به شاهراه طلب بیم نامرادی نیست

زهی امید که تا عشق هست پاینده است

ز دورباش حوادث دلم ز راه نرفت

بیا که با تو هنوزم هزار پیوند است

به جان سایه که میرنده نیست آتش عشق

مبین به کشته ی عاشق که عاشقی زنده است

هوشنگ ابتهاج

سوپ عرفان...
ما را در سایت سوپ عرفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dailysoupa بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 22:40